تـنـــــــــــــــــــــــــــــــــها



از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بی زاریم نه طاقت خاموشی نه تاب سخن داریم آوار پریشانی ست رو سوی چه بگریزيم؟! هنگامه ی حیرانی ست خود را به که بسپاریم؟ تشویش هزار آیا” وسواس هزار اما” کوریم و نمی بینیم ور نه همه بیماریم دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته ست امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را تیغیم و نمی بریم ابریم و نمی باریم ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب گفتند که بیداریم گفتیم که بیداریم من راه تو را بسته تو راه مرا بسته
وقتی که خوابی قلبم واست میزنه مثل قدیما دلم واست پر میزنه آغوشت چه اروم و خوبه هرچی غم و گریه با تو بوده دلم میخواد اون بغلتو اون چشای زیبا و صدای نفستو چقدر خسته و درمونده ام چقدر آه و ناله رو دلِ موندم شب شده همه جا تاریک و اروم یه صدایی میاد صدای بارون دلم طاقت دوریتو نداره ازینکه نباشی اشک چشام میباره نوشتم تا بدونی هنوزم زندست دلم هنوزم یکی هست که تحرک کنه قلمِ دستم

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

ايران اسلايسينگ پاي قاطی پاتی گروه مهندسی عصر نو بیدمشک worldnews Kathy فروش و توليد پروفيل هاي آلومينيوم رافائل و زندگی Brandon اشنايي با مرغ عشق